فتو علوم

علمی و آموزشی

فتو علوم

علمی و آموزشی

مروری بر حس بینایی -(2)


شبکیه

 داخلی‌ترین لایهٔ چشم است 

و شامل :

سلول‌های گیرندهٔ نور و نورون‌ها میباشد.

این لایهٔ بسیار نازک

(قطری حدود ۰٫۵ میلی‌متر)

 ۷۵٪ مساحت کرهٔ چشم را میپوشاند.

شبکیه لایهٔ حساس به نوررا تشکیل می‌دهد 

و با تبدیل جریان الکترومغناطیسی نور به پیام عصبی 

و انتقال آن از طریق عصب بینایی 

به لب پس‌سری به مغز توانایی دیدن را میدهد.

سلولهای گیرندهٔ نور شبکیه دو نوع میباشند:

سلولهایی مخروطی :
که توانایی دیدن رنگها را در نور زیاد به مغز میدهند.
میزان ماده حساس به نور در دندریت
 این سلولها نسبت به سلولهای استوانه‌ای کمتر است 
همین کمبود یکی از علل حساسیت پایین
سلولهای مخروطی به نور است.
سلولهای استوانه ای:
که بینایی در نور کم را امکان‌پذیر میسازند.
سلول‌های استوانه‌ای در نور کم تحریک میشوند 
یعنی حساسیت آنها بالاست.
میزان زیاد ماده حساس به نور یاخته های استوانه‌ای نسبت به
 یاخته‌های مخروطی علت بر حساسیت بالای آنهاست.

هریک از این دو نوع گیرنده 

برای مقصود خاصی تخصص یافته‌است.

 میله‌ها برای دید شب ساخته شده‌اند. 

این یاخته‌ها در نور کم عمل میکنند 

و احساسهای فاقد رنگ را سبب میشوند. 

مخروط‌ها برای نور روز مناسب‌تر هستند.

 این یاخته‌ها به نورهای شدید پاسخ میدهند

 و موجب احساس رنگ میشوند.

جایی را که عصب بینایی از شبکیه خارج میشود

 نقطه کور  میگویند.

لکه زرد  بخش دیگری از شبکیه‌است که 

در امتداد محور نوری کرهٔ چشم قرار دارد

 و در دقت و تیزبینی چشم نقش دارد.

بنا براین وقتی چشمها متمرکز شده 
و نور را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند
 که دستگاه عصبی ما برای ارتباط از آن ها ‏استفاده میکند، 
واقعا چیزی را نمی بیند.
 اطلاعات توسط عصب های بینایی برای پردازش
 و تفسیر به پشت مغز ما منتقل ‏میشوند. 
همه این ها در ناحیه ای از مغز به نام قشر بینایی صورت می گیرد.‏
چون چشم ها در جمجمه فاصله کمی با هم دارند، 
هر کدام از آن ها تصویری کمی متفاوت را به مغز می فرستد.
 وجود این ‏اختلافات جزیی، بی دلیل نیست. 
مغز با مقایسه این دو 
میتواند فاصله یک شی با شما را تشخیص دهد. 
تصاویر برجسته نما با ‏استفاده از
 همین مکانیزم ذهن شما را فریب داده
 و باعث میشوند تصاویر دو بعدی را سه بعدی ببینید. 
نشانه های دیگر مثل سایه ‏ها، بافت 
و دانش قبلی کمک میکند تا عمق و فاصله را تشخیص دهیم.‏
نورونها با همکاری یکدیگر تصاویر را بر اساس 
اطلاعات خامی که چشمها 
در اختیارشان قرار دادند، بازسازی میکنند. 
این سلولها به طور خاص به لبه هایی که 
جهت های خاصی دارند واکنش نشان میدهند. 
از این جا به بعد، مغز شکل ‏یک شی را می سازد. 
سپس اطلاعات درباره رنگ و سایه ها با آنچه
 در حافظه ما ذخیره شده مقایسه میشود
 تا بفهمیم ‏داریم چه چیزی را میبینیم. 
اشیا بیشتر از روی لبه ها و چهره ها 
از ویژگیهای سطحی شناخته میشوند.‏

مروری بر حس بینایی -(1)

بینایی 
یک دستگاه حسی از حواس پنج‌گانه است که
 توانایی درک و تفسیر محیط اطراف را با استفاده از
نور مرئی منعکس شده از اجسام را دارد.
اجزای مختلف فیزیولوژیکی دخیل در بینایی به صورت جمعی
 به عنوان دستگاه بینایی شناخته می‌شوند.
 بینایی یکی از حواس پنج‌گانه است.
بینایی تنها حسی است که به ما اجازه می دهد
از امواج الکترومغناطیسی که 
‏در اطرافمان هستند سر در بیاوریم؛ 
در واقع، برای دیدن به نور نیاز است.‏
نور از قرنیه عبور کرده و از 
مایع زلالیه، عدسی چشم و زجاجیه گذشته
 و به شبکیه می‌رسد.
 قرنیه و عدسی باعث ایجاد تصویر اشیاء بر روی شبکیه میشوند.
 قطر مردمک توسط انقباض و انبساط 
عضلات شعاعی و حلقوی موجود در عنبیه تغییر کرده 
و مقدار نور وارد شده به چشم تنظیم میشود. 
تحریک اعصاب سمپاتیک باعث
 انقباض عضلات شعاعی و افزایش قطر مردمک میشود.
 تحریک اعصاب پاراسمپاتیک، 
عضلات حلقوی را منقبض و قطر مردمک را کم میکند.
 تصویری که از اشیاء بر روی شبکیه میافتد معکوس است؛ 
ولی مغز با یادگیری تصویر را به صورت طبیعی درک می‌کند. 
عدسی چشم، کوژ (محدب) است 
و میزان تحدب و در نتیجه قدرت همگرایی آن تغییر میکند 
تا تصویر بر روی شبکیه باقی بماند. 
این سازوکار که تطابق خوانده میشود 
به کمک عضلات مژگانی صورت می‌گیرد
برای درک بیشتر قدرت حس بینایی به این مثال توجه کنید 
مثلا یک درخت سیب را در نظر بگیرید. 
نور تقریبا در خط راست از خورشید به درخت میرسد،
 در آن جا طول موجهای مختلف توسط برگها،
تنه درخت و خود سیب ها جذب میشوند.
 آن بخشی که جذب نشده بر میگردد 
و به اولین لایه ‏از چشمهای ما میخورد،
 یعنی لایه نازکی از اشک که چشم ما را محافظت کرده 
و آن را مرطوب نگه میدارد.
 زیر این ‏لایه قرنیه قرار دارد؛ 
لایه ای نازک از سلول های نامریی و عصب دار.‏
پشت آنها مایعی به نام زلالیه قرار دارد.
این مایع شفاف یک فشار دائمی را روی قرنیه ایجاد میکند
 تا چروک نشود و ‏شکل خود را حفظ کند.
 این وظیفه خیلی مهم است، 
چون دو سوم قدرت بینایی چشم 
توسط این لایه تامین میشود.‏
سپس نور به سمت مردمک هدایت میشود.
 مردمک همان مرکز دایره ای شکل عنبیه، 
قسمت رنگی چشمها، است. 
عنبیه به ‏منظور عبور دادن میزان بهینه ای از 
نور به اعماق چشم،
 میتواند منقبض یا منبسط شود. 
اگر عنبیه مقدار نور وارد شونده ‏به چشم را تنظیم نکند،
 در مکانهای خیلی روشن چشم هایمان میسوزد 
و در مکانهای تاریک هم نمیتوانیم چیزی ‏ببینیم.‏ 
دانشمندان میگویند:
آخرین بخش از بخش متمرکزساز چشم، عدسی نام دارد.
 قدرت تمرکز عدسی نصف قرنیه است
 اما مهم ترین عملکردش تغییر چگونگی این تمرکز ‏است. 
عدسی به حلقه ای از بافت لیفی متصل شده است. 
این حلقه با کشیدن عدسی شکلش را تغییر داده
 و به چشم اجازه میدهد 
روی اشیایی در فاصله های مختلف تمرکز کند.‏
یک نکته جالب این است که 
 شما میتوانید تغییر شکل عدسی را ببینید. 
در حالی که به صفحه نمایش خود نگاه میکنید،
‏دست ها را بالا آورده و در فاصله
 5 تا 10 سانتی متری مقابل چشمانتان نگه دارید.
 تا 10 بشمرید و بعد ‏دست ها را پایین بیاورید.
 تصاویر تاری که در لحظات اول میبینید 
و احساس عجیبی که در چشمهایتان ‏حس میکنید،
 همان تغییرات عدسی 
برای تطبیق با دیدن فواصل متفاوت کانونی است.‏